
«آوای شب»
- 0
«آوای شب»
این کتاب اثری از “جوجو مویز” از نویسندگان معروف این روزهای جهان داستان است و اولین بار در سال 2008 منتشر شده است. روایتی از زندگی و خوشیها و ناخوشیهایش است. جهشی است برای انسانها تا بر هیچ نعمتی مغرور نشده و آن را برای خویش ابدی نداند، در خوشیها قدر لحظاتش را بداند، در دوران تنگدستی نااُمید نشود.
«در این کتاب؛ نویسنده شما را با زوایای مختلف زندگی آشنا کرده و به شما نشان میدهد که زندگی چنان دلفریب است و چنان آدمی را مجذوب لذت و زیباییاش میکند که گویی در بهشت برین روزگار میگذراند. داستان از این قرار است که: “مت مک کارتی” همراه همسرش “لارا”، همسایهای مریض دارند که مدتها از او مراقب کردهاند و برای او غذا بردهاند، لباسها و خانهاش را تمیز کردهاند و با زبان تند و گزندهی او کنار آمدهاند، به این امید که او قبل از مرگ خود، خانهاش را به آنها ببخشد، زیرا تصور میکنند که او هیچ خویشاوندی ندارد. اما آنها در طول داستان متوجه میشوند که خانه قرار است به “ایزابل” یکی از خویشاوندان مرد برسد؛ زنی با دو فرزند که به تازگی همسرش را از دست داده است. ایزابل که با مشکلات مالی فراوانی دست و پنجه نرم می کند، به این خانه میآید و زندگی جدیدی را آغاز میکند، اما در این میان، مت خیال ندارد دست از رویای خود بکشد و برای رسیدن به هدفش شروع به کشیدن نقشه میکند، نقشهای که عواقبش زندگی همه را دگرگون میکند…»
گزیدهای از متن کتاب: «هر دو ساعت یکبار، قطاری از دهکده به لندن میرفت و بر میگشت و ایزابل حساب کرده بود اگر قطار سرِ وقت حرکت کند؛ قبل از برگشتن بچهها از مدرسه، به خانه میرسد. وقتی مردِ روبهرویش روزنامه و دو کوله پشتیاش را کنارش گذاشت و با زبانی خشن و گویش اهالیِ اروپای شمالی با او صحبت کرد،نشست و مطیعانه تسلیم شد. صدای یکنواخت کسلکنندهی چرخها روی ریل باعث شد تا ذهنش آرامش بگیرد…»